بارسین زیبای من

 بارسین و بابا جون ( بابا پرویز) ...

خدایا شکرت به خاطر این نعمت قشنگ ، خدایا شکرت به خاطر بارسینم که نفسم به نفسش بسته است ،خدایا شکرت به خاطر این همه لحظات قشنگ که با وجود بارسین برای ما افریدی، خدایا کمکم کن که بتونم  بارسینمو به بهترین ها برسونم... شکرت....شکرت....  خدایا شکرت به خاطر تمام داشته ها و نداشته ها.. خدایا شکرت ....   ...

سلام امروز صبح که از خواب بیدار شدیم دیدیم دیشب کلی برف باریده و بابایی بارسینو بیدار کرد و بردش جلوی پنجره ،وقتی بیرونو دید قیافش خیلی خنده دار شده بود هم تعجب کرده بود که چه خبره هم از ذوق ما اون هم ذوق میکرد خلاصه بارسین خانم امروز با مامانی رفت پارک چیتگر و حسابی برف بازی کردو آخرش با گریه برگشت خونه ( مامانی هم امروز سرکار نرفته بود و مرخصی گرفت که عشقشو ببره برفو ببینه)    ...

بارسینم کنارم هستی و اما  ...   دلم   تنگ میشه هر لحظه خودت میدونی عادت نیست ...   فقط دوست داشتنه محضه کنارم هستی و باز هم   بهونه هامو میگیرم میگم وای که چقدر سرده   میام دستاتو میگیرم یه وقت تنها نری جایی   که از تنهایی میمیرم از اینجا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم فقط تو فکر این عشقم   تو فکر بودن با هم محاله پیش من باشی   برم سرگرم کاری شم میدونم که یه وقت   هایی دلت میگیره از کارم روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم تو هم مثل منی انگا...